تحولات منطقه

دشت‌ها ، جاده‌ها و روستاهای بلوچستان در محاصره آبند اما آنچه بیش از آب به چشم می‌آید، کران تا کران محرومیت است. آنچه بی‌آبی و فقر و بی‌توجهی در سالیان دراز برسرشان آورده، سهمگین‌تر از سیل است. سیل به اندازه جاده‌های ناایمن از سیستان و بلوچستانی‌ها کشته نگرفته، باران به اندازه خشکسالی به آنها صدمه نزده و ویرانی چیزی نیست که فقط در پس سیل سر و کله‌اش پیدا شده باشد. قصه سیل سیستان و بلوچستان، قصه کسر همه از هیچ است، هجمه ویرانی به نداری است و اتحاد نامیمون طبیعت و محرومیت. قصه ایستادگی با دست‌های خالی است و نبرد نابرابر مشکلات با آدم‌ها و امان از آدم‌ها...

ایستادگی با دست‌های خالی/هجمه ویرانی به نداری
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

فهیمه طباطبایی- خبرنگار: این آدم‌های نجیب نازنین، آدم‌هایی که آرامش و صلح مجسم‌اند. تا سخن نگویی، غرق در سکوتند. نه گله‌ای، نه شکایتی، نه داد و فریادی. در قعر محرومیت، استغنایی دارند که رشک‌برانگیز است. خانه‌هایشان و زمین‌هایشان و داروندارشان را آب برده اما مهربانی‌شان را نه. به‌گرمی استقبال می‌کنند و با مهربانی بدرقه. حتی اگر فارسی ندانند، با چهره سخن می‌گویند.

در اوج استیصال و ویرانی سیل، خوشحالی خود از بارش باران را پنهان نمی‌کنند. بیش از داروندارشان که با سیل از بین رفته، برای آب‌هایی حسرت می‌خورند که توی دشت‌ها بخار می‌شود یا به زمین فرو می‌رود. عطش چندین‌ساله را به تماشای برکه‌های مانده از سیل سیراب می‌کنند. در روستاها گله به گله، نشسته کنار برکه‌ها افق را می‌پایند و البته دست از زندگی نکشیده‌اند.

بی‌آبی در محاصره آب
بی‌بی‌ناز اهل روستای نکوچ در نزدیکی نوبندیان است. جایی در ۸۰کیلومتری چابهار و جزو شهرستان دشتیاری در نزدیکی مرز پاکستان. سقف خانه‌اش را آب برده و داخلش، پر از گل و لای شده. از دار دنیا یک فرش و زیلو داشته که حالا تاروپودشان آکنده از گل است. این البته تقریبا وضع همه خانه‌های اینجاست. «سقف خانه‌های ما چوبی است، تنها چیزی که می‌خواهیم این است که کمک کنند سقف خانه‌ها را دوباره بسازیم. شوهر من معلول است و توان بیرون آمدن از خانه را ندارد. خیلی‌ها پیرمرد یا پیرزن از کار افتاده دارند که نمی‌توانند جابه‌جایشان کنند. هوا هم سرد است، دستمان هم به جایی نمی‌رسد، بگویید به ما کمک کنند.»
اگرچه نخستین‌بار است که خودروی هلال‌احمر به اینجا رسیده؛ اما پس از توقف بیشتر بچه‌ها به طرف ماشین می‌آیند و بزرگترها عجله‌ای برای دریافت اقلام امدادی ندارند.

بزرگترها عقب‌تر می‌آیند و با خوشحالی استقبال می‌کنند. بیش از همه زن‌ها هستند که پس از دریافت اقلام بهداشتی، خوشحالی زیر پوست صورتشان می‌دود. در میان همه اقلام ولی بیشتر از همه‌چیز آب معدنی را می‌پسندند چون آب مشکل دیرپایشان است.

این روستا و البته روستاهای همجوار مثل لکوکچ و مزن‌پاد، که به آنها مجموعه روستاهای «دلگان‌ها» می‌گویند، آب آشامیدنی ندارند. آب‌شان را «هوتک» تامین می‌کنند، حوضچه‌هایی که آب باران و آب‌های سطحی در آن جمع می‌شود، گل‌ولایش ته‌نشین می‌شود و مردم از آب آن استفاده می‌کنند. این آب‌ها اگرچه بهداشتی نیست اما تنها منبع آب اهالی است.

عبدالحسین از اهالی روستا می‌گوید: «کاش دولت کمک کرده بود چند تای دیگر از این هوتک‌ها درست کرده بودیم و می‌توانستیم این همه آب را آنجا ذخیره کنیم. ما پول نداریم خودمان هوتک درست کنیم. اگر درست کرده بودیم، حالا این همه آب بی‌خود و بی‌جهت از بین نمی‌رفت در شرایطی که ما اینجا آب نداریم. سال‌هاست خودمان و زمین‌هایمان تشنه‌ایم. ۴۰سال است که چنین بارشی را در این منطقه ندیده‌ایم. کاش حداقل وقتی فهمیدند باران خواهد آمد و سدها سرریز خواهد شد، فکری می‌کردند، شاید می‌شد بخشی از این آب را جایی ذخیره کرد.»
عبدالحسین می‌گوید برای آشامیدن، هر ۲۰روز یک‌بار یک تانکر ۱۲هزارلیتری آب می‌خرند اما کفاف اهالی روستا را نمی‌دهد و مجبورند از آب هوتک‌ها هم بخورند. آب‌هایی که تصفیه نمی‌شود، بعضی جاها دام‌ها هم از آن می‌نوشند و اهالی رخت و لباس و ظروف خود را هم در آن می‌شویند. «البته بچه‌های ما و خودمان عادت کردیم به این آب و کمتر مریض می‌شویم ولی پیش می‌آید که بچه‌ها اسهال خونی می‌گیرند یا مریضی‌های دیگر شبیه آن. خانه بهداشت برای تصفیه این آب‌ها به ما کلر می‌دهند، البته همیشه نمی‌دهند، اگر باشد می‌دهند، اگر نباشد نمی‌دهند.»
همان حوالی، با کمی فاصله روستای «لکوکچ» واقع است. اینجا هم برای نخستین بار بعد از گذشت ۶روز از سیل کمک و اقلام امدادی از مسیر زمینی به روستاییان می‌رسد. در لکوکچ، تعدادی از اهالی سوخت‌بر هستند و می‌گویند چاره‌ای جز این کار ندارند. پشت روستا پدیده‌ای وجود دارد که خودشان به آن گل‌فشان می‌گویند. جایی که به‌طور طبیعی گل تولید می‌کند و یک جاذبه گردشگری است اما مثل خیلی قابلیت‌های دیگر استان سیستان و بلوچستان، کسی به فکر استفاده از آن نیست. محمد یکی از همان جوان‌های روستاست که سوخت‌بری می‌کند. «اگر کار بهتری بود همان کار را می‌کردم. من خودم درس خوانده‌ام. بارها رفتیم و آمدیم و گفتیم این گل‌فشان پشت روستا می‌تواند هزاران گردشگر را به اینجا بیاورد و روستا رونق پیدا کند. نفعش به همه می‌رسید. امثال من هم مجبور نبودند با کلی خطر و دردسر سوخت ببرند لب مرز. اما خب ما چطور می‌توانیم؟ نه جاده درستی داریم، نه آب داریم و نه زیرساخت.»

آخرین وضع منطقه سیل‌زده بنت
صبح جمعه از چابهار به «نیک‌شهر» و سپس «بنت» حرکت می‌کنیم. ‌مسیر ۳ساعته را طی کنیم تا برسیم به بنت، یکی از مناطقی که سیل بیشترین آسیب را به آن زده است. حداقل در ۱۰نقطه جاده همچنان زیر آب است و عبور و مرور بسیار دشوار. مثل همه جای دیگر، جاده آسیب‌های بسیار جدی دیده و در نقاط بسیاری، ماشین‌ها عملا از مسیرهای خاکی و پردست‌انداز عبور می‌کنند. بنت، جایی‌است که حداقل در ۲-۳روز گذشته در شبکه‌های اجتماعی، مورد توجه کاربران بوده و بسیاری، از مشکلات این منطقه پس از سیل و ضرورت کمک‌رسانی نوشته‌اند. با این حال، سر و روی بنت و روستاهایش، به منطقه بحران‌زده نمی‌ماند. شهر بسیار خلوت است و از حرکت و تکاپویی که در دشتیاری شاهدش بودیم، خبری نیست. حجم خرابی و نیاز به کمک، به همان اندازه دشتیاری اما کمک‌های رسیده به‌دست مردم کمتر از آنجاست. آنچه نسبت به سایر مناطق سیل‌زده استان در بنت و روستاهایش به چشم می‌آید، سرگردانی مردم است. در مسیر بنت، «حسین‌آباد» یکی از روستاهایی است که به آن می‌رسیم. اینجا هنوز خانه‌ها در آب است و اهالی‌اش تا پنجشنبه در مدرسه حکیمیه بنت استقرار داشتند. با وجود این مشکلات ولی کمک چندانی به این روستا نرسیده. در ورودی روستا، با مردها و زن‌های خسته‌ای مواجه می‌شویم که چشم‌انتظار کمک‌هستند. یکی‌شان می‌گوید: «آب معدنی، کنسرو لوبیا و یک کیلو برنج، چیزی است که تا قبل از امروز (جمعه) به‌دست ما رسیده. شاید چون روستای‌ ما خیلی نزدیک بنت است، مسئولان بیشتر حواسشان به نقاط دوردست بوده و ما را در همین نزدیکی فراموش کرده‌اند.»

مشکل تکراری مدیریت
توزیع نامنسجم اقلام امدادی و مدیریت ضعیف در رساندن کمک‌ها به مناطق سیل‌زده، تقریبا به گلایه مشترک مردم در همه بحران‌ها در کشور تبدیل شده. سیل سیستان و بلوچستان هم از این قاعده مستثنی نیست. یک هفته پس از سیل، هنوز روستاهایی هست که دسترسی زمینی به آنها وجود ندارد و کمک چندانی به دست‌شان نرسیده است.

آقای مرادی یکی از افرادی است که در قالب یکی از تشکل‌های مردمی برای امدادرسانی به منطقه آمده. او می‌گوید: «نجابت مردم اینجا باعث شده که شلختگی‌ها کمتر به چشم بیاید. اینکه داد و فریادی راه نمی‌اندازند و اعتراض نمی‌کنند، نباید باعث شود فکر کنیم همه‌چیز روبه‌راه است و کسی گلایه‌ای ندارد.

روستا بغل گوش شهر بوده اما تا دیروز عملا کمترین اقلام کمکی به‌دست مردمش رسیده. عوضش روستاهای دیگری هست که چندبار اقلام تحویل دادند. بعد از این همه بحران در کشور، باید به الگویی از مدیریت برسیم. اینکه نمی‌شود هربار که اتفاقی می‌افتد، دوباره همان مشکلات قبلی را تجربه می‌کنیم. اینجا بار می‌آید اما معلوم نیست به کدام روستاها می‌رسد. پیگیری‌های ما نشان می‌دهد که در روستاهای «کناردر»، «توتان»و «مهمدان» اوضاع خوب نیست و تاکنون فقط با هلی‌کوپتر یکی دو نوبت به آنها امدادرسانی شده است.»
ناهماهنگی در توزیع کمک‌ها البته به گفته نیروهای هلال‌احمر دلایل‌ دیگری هم دارد. یکی از مسئولان منطقه‌ای هلال‌احمر نیک‌شهر می‌گوید جریان‌سازی‌ها در فضای مجازی، به روند کمک‌رسانی آسیب‌زده و بخشی از شلختگی‌ها و ناهماهنگی‌ها به این دلیل است. «وقتی بعضی‌ اسم‌ها مکررا در فضای مجازی تکرار می‌شود، هم کمک‌های مردمی و هم حتی کمک‌های دولتی، به طرف آنها سوق پیدا می‌کند. این در حالی است که مثلا در همین بنت، دهستان توتان که ۲۰روستا دارد و هم‌مرز با استان هرمزگان است، دچار آبگرفتگی شدید بوده و به کمک بیشتری نیاز داشته است. یک دلیل دیگر توزیع دیر و ناهماهنگ اقلام امدادی، گستردگی منطقه و کمبود نیروست.»
آسیب‌ها در منطقه عمدتا به خانه‌های خشت‌و گلی وارد شده، خصوصا آنهایی که سقف‌شان از چوب ساخته شده است. با این حال خانه‌ها و ساختمان‌های محکم‌تر هم بعضا دچار آسیب شده‌اند. از آن جمله مدرسه‌های امام حسن(ع) و شهید بهشتی بنت است که سقف‌شان ریزش کرده. این را علی کدخدایی می‌گوید که معاون مدرسه امام حسن(ع) است. «از شنبه (امروز) گفته‌اند قرار است مدرسه‌ها باز شود. سقف مدرسه ریزش کرده و حالا مانده‌ایم که چه کنیم. احتمالا مجبور می‌شویم بچه‌ها را بیرون بیاوریم و کلاس را بیرون تشکیل دهیم.»

امان از جاده‌ها
نه ‌فقط در بنت و مناطق همجوار که تقریبا در تمام مناطق سیل‌زده سیستان و بلوچستان، جاده‌های ناایمنی که تا دیروز دغدغه‌ مردم بوده، حالا کابوس‌شان شده. جاده‌هایی که هیچ‌کدام قبل از سیل هم وضع درستی نداشتند، حالا به‌شدت تخریب و روند عبور و مرور در استان مختل شده است. هرکدام از مردم، انبوهی از خاطرات تلخ از این جاده‌ها دارند. خاطرات‌شان حالا با ترس و نگرانی درآمیخته. نگران روزهایی‌اند که توجه رسانه‌ها و مسئولان که در اثر سیل جلب شده، تا چند روز بعد مثل خود سیل بخشکد، همه بروند پی کارشان و آنها بمانند با جاده‌هایی که زیرش خالی شده و پل‌های فروریخته و هزار بدبختی دیگر. عبدالرحمان راننده سوخت‌بری است که در حال انتقال کمک به روستاهاست. راننده‌ها بیش از دیگران، نگران وضع جاده‌ها هستند؛ «وضع این جاده‌ها را ببینید؛ این سیل از ما کشته نگرفت، ولی این جاده‌ها هر روز می‌گیرد. نه الان، سال‌هاست می‌گیرد. هر وقت وارد جاده‌ها می‌شویم، جانمان را دست‌مان می‌گیریم. الان که با سیل وضع خیلی بدتر هم شده، مانده‌ایم چه‌کار کنیم. نگرانیم که وضع این جاده‌ها بالاخره چه می‌شود. مردم می‌گویند نکند این جاده‌های خراب را همین‌طور بگذارند و بروند.»

به رئیس‌جمهور بگویید...
توی منطقه پیچیده که رئیس‌جمهوری شنبه به سیستان و بلوچستان سفر می‌کند. خبر به گوش مردم رسیده و حالا منتظرند رئیس‌جمهوری که یکی از بالاترین رای‌ها را از این استان گرفته بیاید، به دادشان برسد و دردشان را چاره کند. دردشان البته فقط سیل نیست، هزار و یک مشکل است به‌علاوه سیل. از اینکه کسی حواسش به آنها نیست دلخورند. از دیده نشدن مدام، از اینکه درنظر مسئولان انگار کلا نیستند. در بنت از چند نفر می‌پرسم اگر رئیس‌جمهور را ببینند به او چه می‌گویند. یکی‌شان که مرد میانسال سیه‌چرده‌ای است، می‌گوید: «ما که بعید است رئیس‌جمهور را ببینیم اما شما اگر توانستید و دستتان می‌رسد به او بگویید اگر آمد با هلی‌کوپتر روی منطقه پرواز نکند، از همان چابهار سوار ماشین شود، از همان جاده‌ای که مردم عبور می‌کنند، رد شود و به اینجا بیاید. از اینجا هم به روستاها برود و ببیند وضع زندگی ما را. آبی که می‌خوریم را نخورد، اما یک لیوان برایش می‌آوریم فقط ببیند. بیاید اصلا با ما حرف بزند. ۱۰دقیقه بایستد و به حرف‌های ما گوش کند. من یکی به خدا نه داد و فریاد می‌کنم، نه اصلا گلایه‌ای دارم، فقط یک جمله می‌خواهم بگویم، آقای روحانی! ما مردم این کشوریم، مردم توییم، تو هم رئیس‌جمهور ما هستی؟»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.